سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:تاریخچه وهابیت,وهابیت,وهابی,محمدابن عبدالوهاب, :: 19:6 :: نويسنده : محمدرضا جاودانیان
بررسى چگونگى پیدایش فرقه ضاله وهابیت و مبانى فکرى آن وهابیت مسلکی است که در سال ۱۱۴۳ هجری قمری در شبه جزیرهی عرب بوجود آمده است و در بسیاری از اصول عقاید و احکام شرعی با مذاهب دیگر تفاوت دارد. پیروان این مسلک را «وهابی» گویند. وهابیها خود را مسلمانان حقیقی و دیگر مسلمانان را منحرف و مشرک میدانند، و به آنان به دیدهی حقارت مینگرند. فرقه وهابیت از شیوهی زور و سنگدلی و قساوت در تحمیل افکار غیرمنطقی خود بر مسلمانان، استفاده میکند. این مسلک به خاطر نسبتش به «محمد بن عبدالوهاب تمیمی» که اولینبار افکار و اندیشههای این فرقه را ساخته و ترویج نموده «وهابیت» نامبرده میشود. محمدبن عبدالوهاب بعضی از عقاید خود را از ابن تیمیه گرفته است، از آنجا که وی تحت تأثیر این عقاید بوده وزارت مستعمرات انگلیس سینهی او را برای پاشیدن بذر مکتب جدید مساعد و زمینه را آماده یافته و به همین جهت روی این مرد سرمایهگذاری کرده است. خلاصه عقاید محمد بن عبدالوهاب عبارتست از: ۱ـ تشبیه خداوند متعال به مخلوقاتش ۲ـ توحید عبادی و ربوبی ۳ـ احترام نکردن پیامبر اکرم (ص) ۴ـ تکفیر مسلمانان دعوت اسلامی، فراخوان مردم به یکرنگی و همبستگی و احتزار از جدایی و پراکندگی بود. قرآن با بیان رهنمودهای روشن و تشریح مبانی عقیده و ایمان، همهی انسانها را به گردآمدن بر محور توحید سفارش کرد و تفرق و چند دستگی را عامل دوی از راه مستقیم دین دانست و فرمود: «از راههای گوناگون پیروی نکنید که شما را از طریق حقّ باز میدارد.» ۱(انعام/۱۵۳) رسول خدا (ص) نیز که جز به عزّت و شوکت مسلمانان و زیستن آنان بر اساس ارزشهای والای دین خدا نمیاندیشید، و در راه هدایت انسانها از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد و از همه مهمتر آنکه خطرات آینده را با دیده الهی خویش می نگریست؛ پیوسته از لزوم پایبندی به اصول و پایههای دین سخن گفته و امت را از فرو افتادن به دام دینسازان و بدعتگذاران بیم میداد؛ همچنانکه راه گریز از زیانهای ناشی از تفرق را بیان مینمود. اما دیری نگذشت که امت اسلامی گرفتار انشعاب شد و مسلمانان به شاخههای گوناگون تقسیم شدند. هر کس به فرقهای روی آورد و هر فرقه در ابعاد گوناگون اعتقادی، فقهی، تفسیری، حدیثی و… روشی را برگزید. و اینگونه بود که برخلاف توصیههای قرآن و رهنمودهای پیامبر گرامی، موج تفرقهگرایی سراسر جامعهی اسلامی را در هالهای از ابهام فرو رفت، بسیار کسان را به تردید و نابودی گرفتار نمود و جمع کثیری از مسلمانان را به درگیریهای خشونتبار فرقهای کشاند. در این میان سودجویان مردم ناآگاه را فرفتند و حقایق را وارونه جلوه دادند و از همه خطرناکتر آنکه دشمنان اسلام این پراکندگی و دستهبندی را حربهای برای رویارویی با آخرین کیش آسمانی یافتند. از طرفی دیگر برخی به بهانهی بازگشت به اسلام سلف، به بیان نظریات و عقاید سخیفی دربارهی مسائل گوناگون اسلامی، به ویژه در باب توحید و شرک پرداختند که بر اساس این نظریات بسیاری از افکار و اعمال مسلمانان زیر سؤال میرفت و شمار زیادی از یکتاپرستان از جرگهی اسلام بیرون رانده میشدند. از جمله چنین گروههایی باید «وهابیان» را نام برد. ۲ چگونگى پیدایش وهابیت: مسلک وهابی منسوب به شیخ محمد فرزند «عبدالوهاب» نجدی است که این نسبت از نام پدر او «عبدالوهاب» گرفته شده است و به گفته برخی از دانشمندان، علت اینکه این مسلک را به نام خود شیخ محمد نسبت ندادهاند یعنی «محمدیه» نگفتهاند این است که مبادا پیروان این مذهب نوعی شرکت با نام پیامبر (ص) پیدا کنند و از این نسبت سوء استفاده نمایند. شیخ محمد در سال ۱۱۱۵ هجری قمری در شهر «عیینه» از شهرهای «نجد» تولد یافت. ۳ وى فقه را بر اساس مذهب احمد حنبل فرا گرفت. از همان کودکی سخنانی به زبان میآورد که مسلمانان چیزی از آن نمیفهمیدند. برای تحصیل بیشتر، به مکه سپس به مدینه سفر کرد، و در نزد شیخ عبدالله بن ابراهیم بن سیف مشغول تحصیل شد. در همانجا زبان به انتقاد گشود که: چرا مسلمین، به قبر پیامبر پناه میآوردند و از وی شفاعت میخواهند؟ سپس به نجد بازگشت و از آن پس به بصره رفت تا از آنجا به شام برود. وقتى وارد بصره شد، مسلمانان، متوجه طرز فکر او شدند و او را از بصره بیرون کردند و او هم از آن حوالی گریخت. مدتی بعد به شهر «حریمله» از قلمرو نجد آمد، که پدرش نیز در آنجا سکونت داشت. در آنجا عقاید مسلمین را به دیدهی انکار و انتقاد نگریست. پدرش او را از این کار بازمیداشت. ۴ و از اظهارات او سخت رنج میبرد و مردم را از او بر حذر میداشت، برادرش عبدالله بر ردّ او کتابی نوشت. ۵ عدهای از علمای مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز در ردّ عقاید محمدبن عبدالوهاب و پیروان او کتابهای متعددی را به رشتهی تحریر در آوردند. از جمله برادرش سلیمان بن عبدالوهاب کتابی در ردّ او نوشته است و از حنابلهی شام که در ردّ وهابیت کتاب نوشتهاند میتوان آل الشطی و شیخ عبدالقدّومی نابلسی را نام برد. ۶ پس از درگذشت پدرش، در اظهار عقاید خود و انتقاد از معتقدات مسلمین جریتر شد. گروهی از فرومایگان نیز به دنبال وی افتاده، سخنش را پذیرا شدند. کار به آنجا رسید که سر و صدای مردم، از هر سو بلند شد و قصد کردند او را به قتل برسانند. محمدبن عبدالوهاب هم به «عیینه» بازگشت. رئیس شهر در آن اوقات، عثمان بن احمد بن معمّر بود. محمدبن عبدالوهاب، او را به پادشاهی بر نجد انداخت. عثمان بن احمد هم منویات او را مورد توجه قرار داد. به دنبال آن، قبر زید بن خطاب را منهدم کرد، و از این راه کارش بالا گرفت. چون این خبر به حاکم احساء و قطیف یعنی سلیمان بن محمدبن عزیز رسید، نامهای به عثمان نامبرده نوشت که محمدبن عبدالوهاب را به قتل برساند. وقتی نامه به عثمان رسید، محمدبن عبدالوهاب را احضار کرد، و موضوع را به اطلاع او رسانید و دستور داد که از شهر بیرون رود. محمدبن عبدالوهاب هم، روی به «درعیّه» نهاده یعنی همان محلّی که «مسیلمه کذّاب» از آنجا برخاست و دعوی پیغمبری کرد و آن همه سر و صدا و مفاسد براه انداخت. حکمران «درعیه» در آن زمان محمدبن سعود از قبیلهی «عنیزه» بود. وی جدّ خاندان سعودی، فرمانروایان کنونی کشور حجاز است. محمدبن عبدالوهاب، در صدد برآمد که از قدرت حاکم مزبور بهرهبرداری کند، به همین جهت او را به اندیشهی تسلط بر سرزمین نجد انداخت. محمدبن سعود نیز با وی بیعت کرد، بر این اساس که به نام جهاد در راه خدا، مسلمانان را از دم شمشیر بگذراند. ابن سعود، برای یاری محمدبن عبدالوهاب و انتشار طریقهی او، به بسیج سپاه و تأمین سرباز و نفرات پرداخت، تا این که کارش بالا گرفت. آنگاه ابن سعود، نامهای به رؤسای شهرهای نجد و قضات آنجا نوشت که اطاعت او را گردن نهند و تسلیم وی شوند. گروهی فرمان او را پذیرفتند و عدهای به سکوت برگزار نمودند. ابن سعود هم با سپاهی از مردم درعیه، آهنگ نجند نمودند و با مردم آنجا جنگ کرد. در این جنگ بسیاری از مسلمانان مخالف خود را به قتل رسانید، تا اینکه بعضی با میل و بعضی بیمیل، به اطاعت او درآمدند و حکمرانی نجد، به زور شمشیر به وی تعلق گرفت. محمدبن عبدالوهاب در سال ۱۲۰۶ هجری درگذشت، ولی دین جدید او باقی ماند و حکومت سعودی به حمایت از ان برخاست. وهابیها از آن تاریخ، دست به کشتار مسلمین زدند. چه نفوسی را که کشتند و چه خانهها و قبوری را که منهدم کردند و چه اماکنی را که طعمهی حریق ساختند و چه فسادی که میان مردم و شهرها، به راه نینداختند، و چه مصائب و دهشتها که از ناحیهی آنها به مسلمانان نرسید. وهابیها، در این مدت نه تنها افراد خارج از دین خود را به قتل رساندند، بلکه تمام مقتولین به دست آنها، مسلمانان موحدی بودند که گواهی به یگانگی خداوند میدادند، و محمد (ص) را پیامبر او میدانستند. تنها گناه آنها این بود که مذهب تازهی اختراعی محمد بن عبدالوهاب را نمیپذیرفتند و به آن عقیده نداشتند. ۷ مبانی فکری وهابیت: آئین وهابیت در اصل بر اساس افکار ابن تیمیّه بوجود آمده است؛ او اول کسی است که در سرزمین مقدس اسلام بذر آن را پراکند. ۸ در نیمهی دوم قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری مردمی در شام بنام ابوالعباس تقیالدین احمدبن عبدالحلیم حرّانی دمشقی، معروف به ابن تیمیّه، به نام مبارزه با خرافات و بدعتها قیام کرد و کلیهی مذاهب اسلامی را به لحاظ بدعتهایی که از نظر وی نهاده بودند به باد انتقاد گرفت و در شام و مصر و برخی از بلاد دیگر غوغایی بپا کرد و با پشتکار خستگیناپذیری با بیان و قلم به نشر افکار خود پرداخت و از میان شاگردانش کسانی شهرت یافتند و در همان زمان کار او را دنبال کردند. ۹ با این حال عقاید ابن تیمیّه تا پانصد سال متروک و مدفون بود و کسی از آنها نامی نبرده است و به عبارتی دیگر بذر آن در زیر خاک باقی ماند تا اینکه در حدود پانصد سال بعد محمدبن عبدالوهاب این دفنیهها را نبش کرد و از زیر خاک بیرون آوده و این جراثیم مرده را آب داده و دوباره زنده گرداند. ۱۰ محمدبن عبدالوهاب، رئیس مذهب وهابی، عقیده داشت که تنها خود او خداپرست است و سایر مسلمانان کافر و مشرک میباشند. او معتقد بود که خداوند واقعاً بر عرش جلوس کرده است و دارای دست و پا و ران و پهلو و چشم و صورت و ابرو و زبان و جان است و با حرف و صورت، سخن میگوید و به طور خلاصه عقیده دارد که خدا جسم است، چیزی که عموم مسلمانان آن را کفر میدانند. محمدبن عبدالوهاب دربارهی قبر اعتقادات و احکامی دارد که مختص به خود اوست و بدون دلیل شرعی بر اساس آن فتوی میداد. اعتقاد مذهبی او پیرامون قبور این است که ساختن قبر و ساختمان اطراف آن و دعا و نماز در جنب قبور حرام است، بلکه واجب است آنها را نابود کرده و آثار آن را از میان ببرند، حتی نسبت به قبر مقدّس رسول اکرم (ص)، او و پیروانش عقیده دارند که مشاهده مشرفه و قبوری که در آنجاست، به منزلهی بت هستند. ۱۱ یکی دیگر از مواردی که به وسیله وهابیها مورد انکار قرار میگیرد توسل به عزیزان درگاه الهی است. محمدبن عبدالوهاب در «کشف الشبهات» میگوید: «توسل به مردگان توسل به معدوم است و مرده قدرت بر جواب ندارند.» استدلال وی در این مورد تمثل به آیهی «و الذین تدعون من دونه ما یملکون من قمطیرٍ۱۲» (اشخاص و اشیایی که غیر از خدا به خدایی گرفته میشوند مالک هیچ چیز نیستند.) بود. و مورد دیگر اینکه وهابیان طلب شفاعت از اولیاء و انبیاء را شرک میدانند و با این آیه استدلال میکنند: «فلا تدعوا مع الله احداً۱۳» (کسی را در اولوهیت با خدا شریک نگیرید) و نیز آیهی شریفهی: «من ذالذّی یشفع عنده الّا باذنه۱۴» یکی دیگر از اعتقادات وهابیان این است که پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نه در حال حیات و نه بعد از وفات علم غیب ندارند و برای اثابت این ادعا به آیاتی از قبیل: «و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو۱۵» استدلال میکنند. ۱۶ روش استدلال محمدبن عبدالوهاب: از مشخصات بارز وهابیگری دادن نسبت دادن کفر و شرک به همهی مسلمانان و زدن مارک بیدینی به طرف مقابل میباشد. از واژههای متداول و معمول در رسالههای این فرقه کلمات «و جملات» «ایها الکافر» و و «ایها المشرک» و… نسبت به طرف مورد بحث میباشد. محمدبن عبدالوهاب در رسالهی «کشف الشبهات» که در آن آئین مناظره و بحث را به طرفداران خود میآموزد، میگوید: «ان قال: لک کذا و کذا، فقل له ایّها المشرک…» (طرف مقابلت اگر گفت چنین یا چنان «خلاصه هرچه گفت» توبه او بگو ای مشرک.) دقت در روش مناظره ای که رئیس وهابیان به حامیان خود میآموزد با توجه به روشهای بحث منافقین خلق و تودهایهای زمان حاضر، بیانگر رابطهی مستقیم «چشمبندی» استعمارگران از دویست سال قبل تا امروز میباشد، و نشان میدهد که بر روش «دگماتیسم» جهانخواران در قدیم و جدید نظم فکری خاصی حاکم است. ۱۷ سیاستها و عوامل اصلی رشد و تقویت فرقهی وهابیت: مستر همفر یکی از جاسوسهای عالیرتبه و طراز اول سفارت انگلیس بوده که در سال ۱۷۱۰ میلادی به نمایندگی از طرف وزیر مستعمرات مسؤولیت «کمپانی هند شرقی» را به عهده گرفته است. وی پس از یادگیری زبانهای معمول در کشورهای اسلامی مدت زیادی از عمر خود را در عثمانی (ترکیه)، مصر، عراق، حجاز و ایران گذرانده و در احوالات مختلف مسلمانان و آداب و رسوم و طرز فکر، نقاط ضعف و قوت و مسائل اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی کشورهای اسلامی، اطلاعات کاملی کسب نموده است. ۱۸ وی طبق برنامهی استعمار انگلیس همواره به دنبال شخص جسوری میگشت تا در قالب اسلام بتواند اعتقادات مسلمانان را به سخره گرفته و بدعتها و آراء جدید خود را در بین مردم ترویج نماید. تا اینکه با محمدبن عبدالوهاب که گمشدهی وی بود برخورد نمود. همفر به خاطر غرور و هتّاکی فراوانی که در محمدبن عبدالوهاب وجود داشت، او را برای انجام این مأموریت پسندید و با پول و وعدههای گزاف او را حاضر به خود فروشی و خیانت به مسلمانان نمود. بعضی از اهداف وزارت مستعمرات انگلیس که توسط همفر از محمدبن عبدالوهاب خواستار اجرای آن شدند عبارتست از: ۱ـ تکفیر تمامی مسلمانان و کشتار آنان و سلب اموال و هتک آبروی آنان و خرید و فروش آنان در بازار به عنوا<
درباره وبلاگ """" به نام خداوند خوبی ها """" این وبلاگ توسط عده ای از جوانان شهرستان امیدیه و با توجه به بیانات مقام معظم رهبری مدظله العالی در مورد اهمیت فعالیت در فضای مجازی و با هدف بحث و تبادل نظر و مقابله با فرقه ها و انحرافات موجود , به وجود آمده است. امیدواریم شیعیان و عاشقان اهل بیت ما را در این راه یاری فرمایند. پيوندها
|
||
![]() |